جدول جو
جدول جو

معنی مسموم شدن - جستجوی لغت در جدول جو

مسموم شدن
(شَ تَ)
زهر خوردن. به زهر کشته شدن. (ناظم الاطباء). چیز خورانیده شدن، از اثر یک مادۀ سمی دچار قی و اسهال و سردرد و سرگیجه شدن. مسمومیت یافتن. و رجوع به مسمومیت شود
لغت نامه دهخدا
مسموم شدن
دچار مسمومیت شدن، آلوده شدن، سمی شدن، زهرآلود شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معمول شدن
تصویر معمول شدن
عمل شدن، متداول شدن
فرهنگ فارسی عمید
(شَ تَ)
به گوش آمدن. شنیده شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). مسموع افتادن. مسموع گردیدن. و رجوع به مسموع افتادن و مسموع گردیدن شود
لغت نامه دهخدا
جادو شدن، فریفته گشتن جادو شدن سحر زده شدن: چنان مسحور زیبایی او شده بودم که حال خود را نمی فهمیدم، فریفته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسوم شدن
تصویر موسوم شدن
نشان کرده شدن، داغ نهاده شدن: (طریق خلاص و مناص از خصمان بی محابا ما را همین است که بداغ بندگی تو موسوم شویم) (مرزبان نامه . . 1317 ص 173)، شناخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
آباد شدن آباد گردیدن (رسته امر معروف معمور شده و متاع عفت و صلاح مرغوب گشته) (المعجم. مد. چا. دانشگاه. 12)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معمول شدن
تصویر معمول شدن
عمل شدن: (... بهرخدمت که مقرر گردد چاکرانه معمول خواهد شد) (قائم مقام. منشات. چا. قائم مقامی 164)، رایج شدن متداول گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
دانسته شدن شناخته شدن آشکار شدن دانسته شدن شناخته گردیدن: و چون بدین مقدمه احتیاج ارباب فضل بعلم عروض معلوم شد، آشکار شدن و اضح گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
آسیب دیدن صدمه دیدن آسیب یافتن: در این زد و خورد پنج تن مصدوم شدند
فرهنگ لغت هوشیار
مانیسته شدن باشید گشتن ماندگاه شدن زیستگاه شدن محل سکونت شدن: وانحاء مملکت که بخطوات اقدام جائره خراب و بائر گشته بود بیمن اعتنا و استعمار او معمور و مسکون شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفهوم شدن
تصویر مفهوم شدن
چمیدن دریافتن فهمیده شدن بفهم و ادراک در شد آمدن: (شرایط آن ازین معنی که یاد کرده مفهوم میشود) (اوصاف الاشراف. 21)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرقوم شدن
تصویر مرقوم شدن
نوشته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
فرمانبردار شدن: پس حواس چیره محکوم تو شد چون خرد سالار و مخدوم تو شد، (مثنوی)، مغلوب شدن (در مناظره و غیره)، مغلوب شدن در دادگاه
فرهنگ لغت هوشیار
ناویدن چو مست هر طرفی می فتی و می ناوی - چو شب گذشت کنون نوبت دعاست مخسپ (مولانا) مست گردیدن بسبب نوشیدن خمر، دردسرو کسالت یافتن بسبب زایل شدن نشاه خمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مامون شدن
تصویر مامون شدن
در پناه بودن در زنهار بودن در زنهار بودن، امن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسموع شدن
تصویر مسموع شدن
شنیده شدن، بگوش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
ز بهریدن بی بهره شدن باز داشته شدن از خیر و فایده بی نصیب شدن: و طایفه ای که فهم ایشان از ادراک علم عربیت قاصر و عاجز بود از فواید آن محروم و مایوس می شدند
فرهنگ لغت هوشیار
غمگین شدن، اندوهناک شدن، حزین شدن، محزون گشتن، اندوهگین شدن
متضاد: مسرور شدن، شادمان گشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
Poison
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
empoisonner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
להרעיל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
독을 주다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
zehirlemek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
meracuni
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
जहर देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
avvelenare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
отравлять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
envenenar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
vergiftigen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
отруювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
otruć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
vergiften
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
envenenar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مسموم کردن
تصویر مسموم کردن
毒害
دیکشنری فارسی به چینی